جز jez جزّاندن : اذیت کردن، معادل چــِزاندن در لهجهی تهرانی. ظاهراً چزاندن در لهجهی تهرانی، صورتی از همین جزاندن است. در اینجا مانند دیگر واژههای دو حرفی، روی حرف دوم، تشدید دارد. - تو نمدنی ای بچه امرۉز مر چن بجزّندَه - to nemadani i bačča emröz mar čan bejezzonda - تو نمیدانی این بچه امروز مرا چند بجزّاندَه - تو نمیدانی این بچه امروز مرا چقدر چزانده. جــِز همان است که در واژهی جزغاله هم هست.
ادامه مطلب
جز jez جزّاندن : اذیت کردن، معادل چــِزاندن در لهجهی تهرانی. ظاهراً چزاندن در لهجهی تهرانی، صورتی از همین جزاندن است. در اینجا مانند دیگر واژههای دو حرفی، روی حرف دوم، تشدید دارد. - تو نمدنی ای بچه امرۉز مر چن بجزّندَه - to nemadani i bačča emröz mar čan bejezzonda - تو نمیدانی این بچه امروز مرا چند بجزّاندَه - تو نمیدانی این بچه امروز مرا چقدر چزانده. جــِز همان است که در واژهی جزغاله هم هست.
ادامه مطلب
جز jez جزّاندن : اذیت کردن، معادل چــِزاندن در لهجهی تهرانی. ظاهراً چزاندن در لهجهی تهرانی، صورتی از همین جزاندن است. در اینجا مانند دیگر واژههای دو حرفی، روی حرف دوم، تشدید دارد. - تو نمدنی ای بچه امرۉز مر چن بجزّندَه - to nemadani i bačča emröz mar čan bejezzonda - تو نمیدانی این بچه امروز مرا چند بجزّاندَه - تو نمیدانی این بچه امروز مرا چقدر چزانده. جــِز همان است که در واژهی جزغاله هم هست.
ادامه مطلب
در لهجهی ما سه فعل افتادن، ایستادن و فرستادن به صورت افتیدن، ایستیدن و فرستیدن تلفظ میشود. یادداشت زیر را در کانال تلگرامی دکتر سیداحمدرضا قائممقامی، استاد زبانهای باستانی دانشگاه تهران دیدم. مطلبی تخصصیست و بخشهایی از آن، برای من آماتور، نامفهوم، اما خلاصهاش این است که افتادن و ایستادن از زبان پهلوی اشکانی میآیند و افتیدن و ایستیدن، صورت تحولیافتهی آن دو در زبان فارسیست. آدرس یادداشت: https://t.me/YaddashtQaemmaqami/494 و اما متن مطلب آن استاد:
ادامه مطلب
در خراسان، قدیمیها اصطلاح «ماه مبارک» را فراوان به جای «ماه رمضان» به کار میبرند. بیرجندیهای متدین در اوایل ماه رمضان در هنگام احوالپرسی یک جملهی اضافه به طرف مقابل میگویند: «خوش ماه مبارک». اصطلاح «خوش ماه مبارک» در لهجهی بیرجندی دقیقاً معادل است با اصطلاح عربی «رمضان کریم». «رمضان کریم» در عربی یک جمله است (اصطلاحاً جملهی اسمیه)، به معنی «رمضان گرامی باد». صداوسیما در سالهای هشتاد و نود، این اصطلاح را در ایران رایج کرد و غالباً هم معنای آن را
ادامه مطلب
ادامه از فرستههای پیش: در جستجوی زبان از دسترفته (۱) در جستجوی زبان از دسترفته (۲) در جستجوی زبان از دسترفته (۳) در جستجوی زبان از دسترفته (۴) در جستجوی زبان از دسترفته (۵) در جستجوی زبان از دسترفته (۶) در جستجوی زبان از دسترفته (۷) آب . مانند بسیاری از نقاط دیگر ایران در آذربایجان هم تمایلی برای تبدیل آب به آو و اُوْ ow وجود داشته و به همین صورت در جاینامها آمده است مثل کینآب (کینو)، اوجان، اوزان، اُنار/اونار، اُنـَرجان، آوالان، آلان، کراب
ادامه مطلب
دو متن زیر از دکتر سید احمدرضا قائممقامی، زبانشناس و استاد زبانهای باستانی ایران در دانشگاه تهران، است که در کانال تلگرامیاش منتشر کرده است. قسمتهایی از آن دو تخصصیست و برای من مفهوم نیست، اما دو نکتهی جالب در آنها بود. یکی معنای واژهی «تــَـگ» و دیگری معنای واژهی «آبدکی». تــَـگ در خراسان معروف است. در منطقهی ما به دهانهی ورودی آب از رودخانههای فصلی به بندها، میگویند تگ. دهانهی بندها معمولاً چند متر عرض و گاهی تا پنجاه متر هم طول دارد.
ادامه مطلب
پیش ازین آوردهایم که لهجهی منطقهی فردوس و سرایان (و کاخک گناباد) در صرف فعل ماضی، اِرگــَـتیو کامل است، یعنی برای همهی افعال ماضی (لازم و متعدی)، از شناسههای مفعولی/مـِلکی (اُم، اِت، اِش، مان، تان، شان) استفاده میشود. مثلاً فعل «رفتن» به سه صورت زیر صرف میشود: مـَـ(ن) بــِرَفـ(ت)، بــِرَفتـُم، اُمبــِرَفـ(ت) تو بــِرَفـ(ت)، بــِرَفتـِت، اِتبــِرَفـ(ت) او بــِرَفـ(ت)، بــِرَفتـِش، اِشبــِرَفـ(ت) ما بــِرَفـ(ت)، بــِرَفمـَه، مـَهبــِرَفـ(ت) شما
ادامه مطلب
ادامه از فرستههای پیشین جاینامهای خراسانی ۱ جاینامهای خراسانی ۲ جاینامهای خراسانی ۳ این تلاشیست برای ریشهیابی نامهای جغرافیایی خراسان با تأکید بر جاینامهای استان خودم، خراسان جنوبی. کوه . واژهی کوه و همریشههای آن با صورتهای بسیار متنوعی در جاینامهای ایرانی به کار رفتهاند. بعضی صورتهای آن به هر چیزی شبیهاند مگر کوه؛ صورتهایی مانند کاه، کــَـه، کا، کــَـهن، کــَـهل، کــَل، کـَر، کـِر، کـُر، غــَر، قــَر، غور، کور، خور، خــُر، خــَر، خار،
ادامه مطلب
ادامه از فرستههای پیشین جاینامهای خراسانی ۱ جاینامهای خراسانی ۲ جاینامهای خراسانی ۳ جاینامهای خراسانی ۴ این تلاشیست برای ریشهیابی نامهای جغرافیایی خراسان با تأکید بر جاینامهای استان خودم، خراسان جنوبی. بش . بـُش در نام تعدادی از روستاها و شهرهای خراسان جنوبی به کار رفته است، از جمله: بشرویه، بشگز، بسطاق، بزقنج، بزقوچ. بش /boš/ امروزه در خراسان یک واژهی مرده است. تنها اصطلاح آشنا برای خراسانیها اصطلاح «بارانِ سـَربـُش» است.
ادامه مطلب